روح اله نصیری؛ سید محمد جلیل مصطفوی روضاتی
چکیده
یونگ معتقد است: انگارههایی که در رسیدن به فردیت وجود دارند، از زمانهای باستان تاکنون در درون تمامی انسانها وجود داشته است که وی آنها را به عنوان کهن الگو معرفی میکند. از منظر یونگ، تکامل فرآیند فردیت در نیمه دوم زندگی و به تدریج رخ میدهد. نجیب محفوظ در رمان "الشحاذ" و در خلال یک سفر رمزی، ما را نه به گذشته قهرمان رمان – عمر الحمزاوی ...
بیشتر
یونگ معتقد است: انگارههایی که در رسیدن به فردیت وجود دارند، از زمانهای باستان تاکنون در درون تمامی انسانها وجود داشته است که وی آنها را به عنوان کهن الگو معرفی میکند. از منظر یونگ، تکامل فرآیند فردیت در نیمه دوم زندگی و به تدریج رخ میدهد. نجیب محفوظ در رمان "الشحاذ" و در خلال یک سفر رمزی، ما را نه به گذشته قهرمان رمان – عمر الحمزاوی - بلکه به گذشته بشر و به ناخودآگاه جمعی میبرد. "عمر الحمزاوی" در این رمان در یک فرآیند فردیت روانی قرار گرفته که محتویات ناخودآگاه جمعی به صورت رؤیا و حالتهایی از خلسه برای او متجلی میشود و در جامه کهن الگوهای مختلف راه فردیت و کمال روانی را به وی نشان میدهد؛ از این رو رمان "الشحاذ" قابلیت دارد بر مبنای کهن الگوهای "یونگ" بررسی شود. کهنالگوهای یونگ مانند "سایه"،"آنیما"، "نقاب" و "تولد مجدد" دقیقاً در مورد "عمر الحمزاوی" مصداق داشته و قابل پیجویی است. هدف در این پژوهش این است که با مطالعه رمان "الشحاذ"، تجلی و کارکرد کهن الگوهای یونگ در فرآیند تفرد روانی عمر الحمزاوی به شیوة تحلیل محتوا و با رویکرد نقد روانشناختی بررسی شود. نتیجه مقاله حاضر این است که از منظر نقد روانشناختی یونگ، گاهی آشفتگی روانی نشانه بیماری نیست، بلکه تلنگری است برای سیر در مسیر تفرد و نوزایی و نیل به خودآگاهی و تعادل روانی.